اباالصلت هروی میگوید: روزی مأمون از امام پرسید: معنی این آیه چیست؟
«وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَميعاً أَ فَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنينَ (99)
وَ ما كانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ يَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذينَ لا يَعْقِلُونَ (100)»1
« و اگر پروردگار تو مىخواست، تمام كسانى كه روى زمين هستند، همگى به(اجبار) ايمان مىآوردند؛ آيا تو مىخواهى مردم را مجبور سازى كه ايمان بياورند؟! (ايمان اجبارى چه سودى دارد؟!) (99)
(اما) هيچ كس نمىتواند ايمان بياورد، جز به فرمان خدا(و توفيق و يارى و هدايت او)! و پليدى(كفر و گناه) را بر كسانى قرار مىدهد كه نمىانديشند. (100) »
حضرت فرمود: پدرم موسی بن جعفر و از پدرش محمد بن علی و ... حضرت کنیه ها را ادامه داند تا به رسول الله رسیدند و گفتند: مسلمانان به پیامبر(ص) عرضه داشتند یا رسول الله، اگر آن کسانی را که بر آنها قدرت داشتی، مجبور میکردی مسلمان شوند، تعداد ما زیاد میشد و در مقابل دشمنان نیرومند میشدیم، حضرت فرمودند: من نمیخواهم با بدعتی که خداوند در مورد آن، دستوری به من نداده است، خداوند را ملاقات کنم و من کسی نیستم که بخواهم در کاری که به من مربوط نیست دخالت کنم. سپس خداوند آیهی فوق را نازل فرمود و معنی آیه این است که: اگر خدا میخواست همه را مجبور میکرد که در دنیا ایمان آوردند همانطور که در موقع دیدن سختیها، در آخرت، ایمان میآورند، و اگر این کار را با آنها انجام میدادم دیگر مستحق مدح و ثواب از جانب من نبودند لکن من میخواهم از روی اختیار و بدون اجبار ایمان آورند تا مستحق احترام و اکرام و نزدیکی به من و جاودانگی در بهشت جاودان باشند.
« آیا تو میخواهی مردم را مجبور کنی که ایمان آورند؟» و اما این قسمت از آیه که میفرماید: « وَ ما كانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ » (کسی نمیتواند ایمان آورد مگر به اذن و اجازه و درخواست خدا) به این معنی نیست که انسانها از ایمان آوردن محروم هستند بلکه به این معنی است که بدون خواست خدا نمیتوانند ایمان آورند، و اذن و خواست خدا، عبارتست از: امر و فرمان او به ایمان آوردن مردم در دنیا که دار تکلیف و تعبد است و مجبور نمودن مردم به ایمان در موقعی است که تکلیف از آنها برداشته شود (یعنی بعد از مرگ و هنگام دیدن عذاب الهی).
پس حضرت آیه را خواندند و گفتند: « وَ ما كانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ » «هیچکس ایمان نمیآورد مگر به اذن خدا»
در توضیح سخن امام میتوان چنین گفت: چگونه همهی مردم در حال اضطرار مؤمن میشوند. هركس هنگام گرفتاريها اهل ذكر ميشود، همه وقت اضطرار دلشان را به خدا میدهند. حضرت میگویند: همانطور که افراد در دنیا و در زمان اضطرار مؤمن میشوند، در هنگام مشاهدهی عذاب قیامت و در آخرت نیز هر بی دینی مؤمن میشود.
خدا اگر میخواست میتوانست در حال عادی، همهی مردم را مؤمن کند. اما این امر با قدرت خداوند منافات ندارد اگر چنین میکرد دیگر کسی مستحق پاداش و عقوبت نمیشد چون همهی افراد به اجبار مزین به حسن خلق بندگی بودند که این نوع بندگی برای فرد امتیاز نیست.
اما خداوند سبحان افراد را در شرایط اختیار قرار میدهد تا خودشان قرب به خدا و کرامت نفس و خلود در بهشت را انتخاب کنند. خداوند سبحان به پیامبر خود اجازهی اجبار بر ایمان نمیدهد.
وقتی خداوند بندگان را با عبارت: «یا ایها الذین آمنوا» مورد خطاب قرار میدهد یعنی ای دلداگان من، ای کسانی که دل به امر من سپردید، ایمان امری قلبی است و چون قلوب همگی تحت سلطهی خداوند سبحان است تنها به اذن او ایمان میآوردند.
اگر خداوند سبحان اجازهی دلدادگی را برای انسان صادر نمیکرد به یقین هیچ کس مؤمن نمیشد این سخن به این معنا نیست که خداوند سبحان گروهی را به ایمان امر کرده و گروه دیگر را محروم داشته است. عبارت « بِإِذْنِ اللَّهِ » به این معناست که خداوند سبحان اذن ایمان آوردن را برای همهی بندگان صادر کرده است اما گروهی با انتخاب خویش به این ایمان رو میآورند و گروه دیگر از ایمان به حق رویگردان میشوند. خداوند سبحان سند ایمان همهی افراد را امضاء نموده است اما آنان یا تن به امضای حق دادهاند یا از آن روی برگردهاند، ایمان به حق نعمتی است که از عالم عرش بر همگان عرضه شده. افراد خود به انتخاب خویش نسبت به آن واکنشهای متفاوت نشان دادهاند.
خداوند امر به ایمان را عمومی کرده است و مجوز ایمان را برای همگان صادر نموده است ولی عموم خودشان از ایمان به حق روگردان شدهاند. به عبارت دیگر خداوند اجازهی ساخت دلهای مؤمن را صادر نموده است، اما مردم خود در ساخت دلهاشان تعلل میورزند و گاه نه تنها دست به ساخت نمیزنند بلکه زیر سازی و پایههای اولیه آن را در هم میشکنند.
اگر رسول الله در جواب سوال کنندگان میفرمایند: من نمیخواهم بدعتی در دین از خود بر جای بگذارم از این روست که اگر پیامبر مردم را با اجبار به دین فرا میخواند به یقین در مقابل آیات قرآن بدعت گذاری کرده بود و از فرمان خدا «العیاذ بالله» سر پیچی نموده بود. حضرت میفرمایند: مردم در مقابل ایمان به حقشان خود را مستحق ثواب و ترک عذاب میکنند و چون من آنها را به ایمان اجبار کنم دیگر ثواب و عقابی در کار نخواهد بود.
روايت ديگري در عیون الاخبار ج1 ص532 حارث بن دلهاث از پدرش از امام رضا(ع) نقل نموده است که حضرت میفرمایند: که خدای سبحان دستور داده که سه چیز باید با سه چیز دیگر همراه باشد وگرنه قبول واقع نمیشود.
1. أَمَرَ بِالصَّلَاةِ وَ الزَّكَاة : خدا نماز و زکات را با هم آورده، اگر نماز بخوانید ولی انفاق نکنید نمازتان قبول نیست. نماز حالت وصل انسان با خدای سبحان است و ضیافتی است میان بنده و معبود، نماز تنها حالتی است که وحدت کامل بر آن حاکم است و چنانچه توجه فرد در نماز از حضرت حق برداشته شود نماز او، نمازي حقیقی نیست،
خداوند سبحان نماز بنده را كه جلوهي وحدت است در كنار انفاق قرار ميدهد. كمترين جمعيت در انفاق حضور دو نفر است يكي انفاق كننده و ديگري كسي كه اين انفاق به او ميرسد در اين حالت ديگر حرف از وحدت نيست بلكه كثرت و حضور انفاق كننده با جمع مطرح است. انفاق كننده بايد در ميان مردم باشد تا بتواند انفاق كند اگر مضامين روايتها را كنار يكديگر بگذاريم در مييابيم كه بنده در وحدت و كثرت بايد تمام توجهاش به سوي خداي سبحان باشد و انسان اگر بنده است نبايد كثرت و وحدت براي او تفاوتي داشته باشد.
2- وَ أَمَرَ بِالشُّكْرِ لَهُ وَ لِلْوَالِدَيْنِ- فَمَنْ لَمْ يَشْكُرْ وَالِدَيْهِ لَمْ يَشْكُرِ اللَّهَ-:4 شکر یعنی كامل و بدون نقص دیدن هر چیز. خداوند شکر گزاری از خود را در کنار سپاس گزاری از پدر و مادر قرار داده است.
ممکن است سوال شود که شکر نسبت به خداوند در مقابل همهی نعمات اوست و حضرت حق هیچگاه بربنده نقصانی را روا نداشته است، چگونه ممکن است شکر از خدابا سپاس گزاری از والدین کنار یکدیگر قرار گیرد.
زیرا بسیار اتفاق میافتد که پدر و مادری نه تنها نسبت به فرزندان خویش شیوهی عملی مناسبی ندارند بلکه برخوردهای خشن و نا مناسبی را دنبال میکنند.
چگونه این دو شکر در کنار یکدیگر قرار میگیرد؟ در جواب گفته میشود قرآن برای سپاس گزاری و احساس والدین هیچ قیدی را بیان نکرده است بلکه در آیات آمده است: « وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلى وَهْنٍ وَ فِصالُهُ في عامَيْنِ أَنِ اشْكُرْ لي وَ لِوالِدَيْكَ إِلَيَّ الْمَصير»2 « و ما به انسان درباره پدر و مادرش سفارش كرديم؛ مادرش او را با ناتوانى روى ناتوانى حمل كرد(به هنگام باردارى هر روز رنج و ناراحتى تازهاى را متحمّل مىشد)، و دوران شيرخوارگى او در دو سال پايان مىيابد؛ (آرى به او توصيه كردم) كه براى من و براى پدر و مادرت شكر بجا آور كه بازگشت(همه شما)به سوى من است! » ،« بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا»3 «به پدر و مادر نیکی کنید» در این دو آیه هیچ قیدی برای پدر و مادر ذکر نشده است قرآن پدر و مادر را به خوش خلقی و مهربانی مقید نکرده است. بلکه نعمت وجود و خلقت افراد برای شکرگزاری کافی است.
3. وَ أَمَرَ بِاتِّقَاءِ اللَّهِ وَ صِلَةِ الرَّحِم: فرمود « فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَيْنِكُم »4 « پس، از(مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد! و خصومتهايى را كه در ميان شماست، آشتى دهيد! »
خدای سبحان تقوا را وابسته به صله رحم کرده اگر کسی صله رحم نداشته باشد اصلاً تقوا ندارد.
بسیار اتفاق میافتد که افراد چون متقی میشوند از صلهی رحم چشم میپوشند اینان فراموش میکنند که افراد جلوه و آیهای از سوی خدای سبحان هستند و چون انسان، بندگان خدای سبحان را عزیز دارند گویا خداوند را عزیز داشتهاند اگر روایت تقوا را در کنار صلهی رحم مطرح میکند و میگوید هر کس صلهی رحم ندارد گویا تقوا ندارد، زیرا بالاترین رحم افراد وجود مقدس امام زمان است.
در روايتي از پيامبر(ص) آمده است كه حضرت ميفرمايند: « أَنَا وَ عَلِيٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ »5 «من و علي پدران اين امت هستيم » يعني به گفتهي زيارت جامعه نفس هر يك از بندگان وابسته به نفس اهل بيت است و خداوند سبحان گل انسان را از اضافهي گل وجود اين بزرگواران خلق كرده است اگر با اين ديدگاه به وجود ائمهي اطهار در زندگي بنگريم خواهيم ديد بيشترين حق را آنان بر گردن ما دارند زيرا آنها در حقيقت هم پدرجسماني ما هستند زيرا گِل وجودي ما از اضافهي گِل آنهاست و هم پدر روحاني بشريت هستند زيرا شريعتي كه براي هدايت بشر آمده است توسط وجود آنها به انسان رسيده است.
اگر متقی اهل صلهی رحم نباشد یعنی از امام زمان چشم پوشیده است و چون فردی از امام زمان چشم پوشد اصلاً تقوا ندارد زیرا عینیت تقوا پذیرفتن ولایت امام زمان است.
اگر سؤال شود چرا گفته میشود که ائمه صله افراد هستند خواهیم گفت در روایتی از امیر المومنین آمده است که « شيعتنا خُلِقُوا مِنْ فَاضِلِ طِينَتِنَا » یعنی خلقت بشر وابسته به خلقت حضرات معصومین است از این رو اولین صلهی رحم ما در عالم متصل به وجود حضرات معصومین است.
« يَا مَنْ دَلَّنِي عَلَى نَفْسِهِ وَ ذَلَّلَ قَلْبِي بِتَصْدِيقِهِ أَسْئلُكَ الْأَمْنَ وَ الْإِيمَانَ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة »
ــــــــــــــــــــــــــــــ 1. سورهی مبارکهی یونس 2. سورهی مبارکهی لقمان آیهی 14 3. سورهی مبارکهی بقره آیهی 83 4. سورهی مبارکهی انفال آیهی 1 5- بحارالانوار ج 36 ص 11
|