در خدمت زیارت جامعهی کبیره به فراز « حَفَظَةِ سِرِّ اللَّه » رسیدیم در جلسات قبل دربارهی عبارت « مَحَالِّ مَعْرِفَةِ اللَّهِ وَ مَسَاكِنِ بَرَكَةِ اللَّهِ وَ مَعَادِنِ حِكْمَةِ اللَّهِ » سخن گفتیم اما آنچه در این جلسه به تفسیر آن خواهیم پرداخت« حَفَظَةِ سِرِّ اللَّه » است که این عبارت در پایان این فراز بر لسان مطهر امام هادی جاری شده است.
حَفَظَة به فتح (حا و فا) جمع حافظ است که به معنای حفظ کننده است، سر به امور پنهانی گفته ميشود که جمع آن اسرار است.
معنی عبارت آن است که شما حافظین سرّ خدا هستید یعنی اسرار الهی در وجود شما باقی میماند و شما آن را فاش نمیسازید.
معصومین حافظ اسرار الهی هستند و تحمل اسرار الهی سخت است.
امیرالمؤمنین میفرمایند:« إِنَّ حَدِيثَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ خَشِنٌ مَخْشُوشٌ ... لَا يَحْتَمِلُهُ إِلَّا ثَلَاثٌ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِيٌّ مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَان »
در مضمون روايت آمده است «همانا تحمل حديث ما براي افراد، سخت و خشن است... مگر براي سه گروه: ملك مقرب، نبي مرسل و يا عبد مومن كه خداوند قلب او را با ايمان به حق امتحان كرده باشد.
روایت ذکر شده دلیل بر آن است که سرّ الهی سخت است و هرکسی توانايي حمل اسرار الهي را ندارد، مگر ملک مقرب و نبی مرسل و کسی که خداوند قلب او را به ایمان الهی امتحان کرده باشد.
مرحوم مجلسی در شرح این حدیث میگوید: این حدیث به این معنا نیست که دیگران تحمل کلام معصوم را ندارند بلکه آنها تحمل کتمان آن را ندارند بلکه از شدت عشق آن را اظهار میکنند و اسرار الهی را همه جا تکرار میکنند اما ملک مقرب و نبی مرسل و مومنین از آن رو در این روایت استثناء شدهاند که اینان از پشت پردههای غیب آگاهند اسرار الهی در خزائن قلوب اینها محافظت میشود.
اگر سوال شود چرا مردم عموماً از درک سخنان معصومین ناتوانند؟
در پاسخ خواهیم گفت زیرا حضرات معصومین از خزائن غیب حق تغذیه میشوند، آنان معادن حکمت الهی هستند به همین دلیل بسیار طبیعی است که عامهی مردم از درک سخنان آنان عاجزند، آنان جلوهی تام خدای سبحانند و هیچگاه دریای علمشان در کوزهی وجود افراد نمیگنجد آنها حلقهی اتصال واجب الوجود به ممکن الوجودند و به یقین ممکن الوجود از جهتی که فناپذیر است قدرت درک اسرار واجب الوجود را ندارد.
حضرات معصومین جلوهی تام خدای سبحان هستند از این رو ظرف وجودیشان چنان لا یتناهی است که میتوانند محافظ اسرار الهی باشند.
این سوال توقع بیجایی است که گمان کنیم همگان باید قدرت درک تمام کلام معصوم را داشته باشند زیرا در کل خلقت هیچ کس نیست که در جایگاه آنها جای گیرد، درک انسان خاکی از وجود افلاکی تا چه اندازه ممکن است؟
خدای سبحان رازهایی دارند که نوع مردم قدرت درک آن رازها را ندارند در زندگی ائمهی اطهار فراوان دیده میشود که حتی اطرافیان آنها قدرت تحمل رازهای مگوی حضرت حق را ندارند از این رو امیرالمؤمنین سر در چاه میکند و راز دل خویش را به چاه میگوید.
در تاریخ زندگی ائمه کسانی هستند که ظرف وجودیشان چنان گسترش یافته است که حضرات معصومین آنها را در بعضی از امور صاحب سرّ خویش میدانستند همچنان که پیامبر(ص) در رابطه با سلمان میگوید « سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ »«سلمان از ما اهل بیت است» به یقین پیامبر(ص) اسرارهای فراوانی در اختیار سلمان قرار داده است که ایشان را از اهل بیت می دانند اما حتی سلمان نیز قدرت دریافت همهی اسرار الهی را ندارد.
پیامبر(ص) به سلمان فرمودند: اگر علم تو به مقداد عرضه میشد مقداد کافر میشد و پیامبر(ص) در ادامه به سلمان فرمودند: اگر علوم علی به تو عرضه میشد، تو کافر میشدی.
با توجه به این روایت انسانها در مراتب دریافت اسرار الهی متفاوتاند و ظرفیت پذیرش این اسرار مختلف است.
در مضمون روایتی آمده است که ابوبصیر روزی بر امام صادق(ع) وارد شد عرضه داشت مولایم! میخواهم سوالی بپرسم کسی از آن آگاه نشود حضرت پردهای را حائل کردند و فرمودند: هر چه سوال داری بپرس. ابوبصیر گفت: شیعیان شما میگویند: پیامبر(ص) برای علی(ع) دری را باز کردند که از آن هزار در دیگر باز میشود...
پیامبر(ص) فرمودند:آنچه مردم گفتهاند همه علومی نیست که در اختیار ماست، حضرت گفتند: ابوبصیر نزد ما جامعه است آیا میدانی جامعه چیست؟ ابوبصیر گفت فدایتان شوم نمیدانم
حضرت فرمودند: همهی حلالها و حرامها نزد ماست هر حکمی که مردم تا قیامت به آن نیاز خوهند داشت در وجود ما پنهان است حتی اگر خدشهای بر صورت کسی وارد شود در کتاب جامعهی ما نوشته شده است.
حضرت گفتند اگر من نگاه خشمگین به تو کردم که مجبور باشم در مقابل آن چیزی پرداخت کنم در آن جامعه نوشته شده است ابوبصیر پرسید: آقا علم همین است؟ حضرت جواب دادند علم همین است اما نه همهی علم و سپس فرمودند: علم جَفر نزد ماست یعنی آن ظرفی که تمام علوم از زمان آدم و علمایی که در آن زمان بودند در آن وجود دارد اما بازهم همهی علم این نیست در ادامه امام صادق(ع) میفرمایند: نزد ما مصحف فاطمه(س) است ابوبصیر میدانی مصحف فاطمه چیست؟ ابوبصیر میگوید نمیدانم جانم فدایت حضرت میگویند: مصحف فاطمی کتابی سه برابر قرآن است در حالیکه یک حرف از حروف قرآن در آن نیست مصحف فاطمی هم علم است اما همهی علم نیست سپس فرمودند: نزد ما علم چیزهایی است که بوده و هست و خواهد بود ولی بازهم این همهی علم نیست، حضرت میفرمایند:«ما یحدث من اللیل و النهار بل امر بین الامر الی یوم القیامه» آنچیزیست که حادث میشود لحظه به لحظه وشب و روز تا یوم القیامه و همهی احکام مربوط به آنها جداگانه نزد ماست.
اگر این روایت را در کنار روایتی بگذاريم كه ميگويد« در هر جمعه موجودی حضرات معصومین افزایش مییابد» به راحتي در مييابيم که نوع بشر از دست یابی به اسرار ناتوان است زیرا ظرف وجودی او تحمل اسرار الهی را ندارد.
در توضيح ذكر شده ميگوئيم امام صادق به ابا يحيي ميفرمايند: «إِنَّ لَنَا فِي لَيَالِي الْجُمُعَةِ لَشَأْناً مِنَ الشَّأْن»1 «ما هميشه همه چيز را ميدانيم ولي وضعيت شب جمعه فرق ميكند.»
ابايحيي ميپرسد اين سخن به چه معناست؟ حضرت ميفرمايند خداوند سبحان اجازه ميدهند تا روح همهي انبياء و روح همهي خوبان عالَم در عرش خدا در آن شب حضور يابند و همهي آنها هفت شوط دور عرش طواف كنند و نزد هر قائمهي عرش 2 ركعت نماز ميخوانند و دوباره اين ارواح به بدنها باز ميگردند اين بازگشت در حالي است كه آنها از وضعيت خود در شب جمعه خوشحال بودند.
نكتهي ديگري كه در بحث « حَفَظَةِ سِرِّ اللَّه » ميتوان ذكر كرد اين است كه بگوييم حضرت امام صادق فرمودند: حديث ما «زَكْوان و اجْرَد» است واژهي «زكوان» به معناي چيزي است كه از بين نميرود و خدشهاي به آن وارد نميشود و كلمهي «اجرد» به معناي تازه و جديد است.
كلام حضرات معصومين از بين نميرود و خدشهاي به آن وارد نميشود هميشه چنان تازه و نو است كه كسي از آن خسته نميشود.
بعضي از مفسرين در ذيل اين روايت ميگويند:معني حديث اين است كه حرفهاي ما معصومين را تنها تيزهوشان در مييابند اينكه گفته ميشود شيعيان سخنان حضرات معصومين را دريافت ميكنند از آن روست كه دو چشم قلب آنها باز است و آنها حقيقت را ميبينند و به واسطهي ذكاوتي كه خداوند به آنها عطا كرده است كلام معصوم را ادراك ميكنند.
در مضمون روايت ديگري آمده است كه حضرات معصومين ميگويند: اگر مردم تيز نباشند، كلام ما را نميتوانند تحمل كنند مگر آنكه سينههاي نوراني و يا قلوبي سالم و يا اخلاق حسنه داشته باشند.
در مضمون روايت ديگري از قول بزنطي (از اصحاب امام رضا ع) آمده است كه ايشان گفتهاند چندين بار از امام رضا(ع) سوال كردم اما حضرت جواب ندادند و بعد فرمودند: بزنطي اگر هر چه تو ميپرسي من پاسخ بدهم به يقين صلاح تو در آن نيست.
در كلام حضرت اين مفهوم پنهان بود كه بزنطي من تو را ميشناسم و ميدانم تا چه زماني ميتواني سخنان مرا بپذيري حال اگر بيشتر بگويم تو دچار ترديد خواهي شد.
يكي از شارحين زيارت جامعه شبيه اين داستان را دربارهي وجود مقدس اميرالمومنين و ميثم تمار بيان ميكندو ميگويد: « محدث قمي در نفس المهموم داستاني در اين باره نقل كرده است و ملخّص آن اين است كه يكي از شبها ميثم تمار در خدمت اميرالمومنين در حال قدم زدن بودند امام خطي كشيد و به ميثم ميفرمايد: آن طرف خط باشد و تجاوز نكند! بماند تا امام برگردد.
ميثم آن قدر درنگ ميكند تا خسته ميشود كم كم در فكر فرو ميرود كه چرا امام دير كرده است؟! از طرفي رفتن علي در اين بيابان را دور از مصلحت ميدانست و ميگفت: شايد دشمناني در كمين باشند و علي را بكشند اين انديشه ميثم را آزار ميدهد و چنانش بياختيار ميكند كه از خط خارج و در پي علي ميرود تا جائي كه در تاريكي شب ميبيند امام سر در چاهي فرو برده و سخن ميگويد! او همانجا ايستاده و در انتظار آمدن امام ميماند.
امام باز ميگردد و ميثم را ميبيند و ميپرسد چرا از آن خط كه امام به او گفته بود تجاوز كرده است؟ ميثم عذر خود را عرض ميكند سپس امام از او جويا ميشود كه آيا او شنيد كه با چه كسي سخن ميگفت؟ ميثم ميگويد: ندانستم امام ميفرمايد:
و في الصدر لبانات إذا ضاق لها صدري نكت الأرض بالكف و أبديت لها سري فمهما تنبت الأرض فذاك النبت من بذري
مرا در سينه اسراى است شود چون تنگ ز آن اسرار خراشم خاك با دستم كنم رازم بر او اظهار پس آنگه چون زمين رويد از آن بذر است اين آثار
با ذكر اين احاديث ميتوان چنين گفت كه جايگاه حضرات معصومين چندان والاست كه كسي نميتواند از اسرار دروني آنها آگاه شود.
وجود مقدس حضرات معصومين جلوهي نام حافظ حضرت حقاند و هر چه در نزد خداوند سبحان است در وجود مبارك آنها به وديعت گذارده شده است آنان از اسرار الهي حفاظت ميكنند و تا جايي كه ممكن باشد اين اسرار را به صاحب سِر امانت ميدهند.
از وجود مقدس بقية الله عالم ميخواهيم تا ما را صاحب سِر كند و آنچه را خود صلاح ميداند بر قلب ما جاري سازند انشاء الله
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1- بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج26، ص: 87
|