.
امام شناسی - جلسه 123 96/1/16
هوالرئوف «وَ جَعَلَنِي مِنْ خِيَارِ مَوَالِيكُمُ التَّابِعِينَ لِمَا دَعَوْتُمْ إِلَيْه» در زيارت جامعه هم معرفتي نسبت به امام معصوم پيدا ميكنيم و هم شناختي نسبت به توانمنديهاي خود، در بخشي از اين زيارت به ما آموزش داده ميشود زيباترين و كاملترين دعا را براي خود داشته باشيم. مثلا درخواست كنيم: خدا مرا از بهترين دوستان شما (اهل بيت) قرار دهد. « التَّابِعِينَ لِمَا دَعَوْتُمْ إِلَيْه » بهترين دوستان كساني هستند كه تبعيت ميكنند از آن چه شما به سوي آن دعوت كردهايد آنان نه اهل افراطاند و نه اهل تفريط، در صراط مستقيماند و علي الدوام رو به رشد و كمال در حركتاند و در سيرشان رو به صعود به پيش ميروند و توقفي ندارند. حضرت در اين فراز نميفرمايند: «مواليكم» يعني تنها شما در شمار دوستان هستيد بلكه ميفرمايند « خِيَارِ مَوَالِيكُمُ » شما در زمره بهترين دوستان ما هستيد اين درخواست نشان ميدهد كه هر يك از ما قابليت آن را داريم كه در شمار بهترين دوستان اهل بيت باشيم، ثانيا با اين درخواست ما فردي كمال طلب معرفي ميشويم ، يعني ابدا به سطح متوسط راضي نيستيم. در نامه حضرت جواد الائمه (ع) به بعضي از دوستانشان آمده است كه مخاطبين نامه در شمار بهترين دوستان حضرت معرفي شدهاند همه كس در محضر معصوم ميتوانند طلب كنند كه در شمار بهترين دوستان اهل بيت باشند حتي در ميان دوستان و اصحاب حضرات معصومين برترهايي نسبت به يكديگر وجود دارد مثلا سلمان نسبت به ابوذر افضل است و زائر ميخواهد افضل باشد. مفسرين در رابطه با موالي گفتهاند: موالي آزاد شدگان هستند با اين فراز زائر درخواست ميكند در زمره موالي قرار گيرد، خدا ما را در شمار آزادشدگان شما (اهل بيت) قرار دهد، آزاد شدگاني كه هم آزادند و هم در كوي شما بودن را انتخاب ميكنند، چنين نيست كه از بد حادثه اينجا به پناه آمده باشند كاملا برعكس است اگر كسي در خدمت شما –اهل بيت- روزگار سپري كند هم روزگارش به خوشي ميگذرد و هم نيازمنديهايش تأمين ميگردد. به جز آستان توام در جهان پناهي نيست سر مرا بجز اين در حواله گاهي نيست حضرات معصومين (ع) اصلا نميپسندند كسي به اجبار در خدمتشان حاضر شود زيرا آنكس كه به جبر در خدمت باشد روزي خود را از اين خدمتگزاري رها ميكند خواهد كرد و آنكه به اختيار خدمت باشد هرگز قصد رهايي نخواهد كرد. در روايت آمده است روزي اميرالمؤمنين (ع) غلام خود را صدا زدند غلام جواب نداد مجددا صدايش زدند، پاسخ نداد حضرت به سوي غلام رفتند و به وي فرمودند: چرا پاسخ نميدهي؟ غلام گفت : كسل بودم نگران عقوبت شما هم نبودم ميدانستم اگر پاسخ ندهم ضربهاي از سوي شما بر من وارد نخواهد شد حتي چهره در هم نخواهد كشيد ، حضرت آن غلام را آزاد كردند ... اين آزادي به جهت كسالتي بود كه بر غلام عارض شده بود حضرت او را رها كردند، آزادي از سوي بيت ولايت لطف نيست چون آنكس كه خدمتگزاري آنها را در عين انتخاب برگزيده باشد حتما سرحال و با توان به خدمت مشغول ميگردد تا ماندگار آن بيت گردد، حضور با كسالت و حضور به اجبار خدمت محسوب نميشود. ما در اين فراز درخواست ميكنيم: خدا ما را با حالي خوش و با توانمندي لازم و بدون كسالت و با طيب خاطر در خدمت اهل بيت قرار دهد انشاءالله. يكي از شراح زيارت جامعه مقدمهاي زيبا براي « خِيَارِ مَوَالِيكُمُ » قائل است. ايشان ميفرمايد: اگر كسي در پي درك عميقي از اين فراز است بايد نگاه كلاني به كل عالم داشته باشد تا دريابد « خِيَارِ مَوَالِيكُمُ » امتيازي نيست كه به آساني و سهولت حاصل شود بلكه بايد آن را انتخاب نمود و بعد از اين انتخاب همّ و توان خويش را براي حفظ و نگهداريش به كار گرفت زيرا در كل عالم عناصر فراواني وجود دارد اما نسبت به همه عناصري كه در كل عالم هست تنها مقدار اندكي نبات و روييدني هستند كه قابليت رشد را يافتهاند و زندگي نباتي دارند و از نباتات مقدار اندكي سهم حيوانات ميگردد و غذاي حيوان ميشود و از انبوه حيوانات تعداد اندكي به عنوان غذا سهم انسان ميشود، از غذاي انسان مقدار اندكي نطفه ميشود و مابقي از ميان ميرود تعداد اندكي از نطفهها زايش دارد و مابقي از ميان ميرود و متولد نميشود حتي از همين نطفههايي كه زايش و قابليت تكثير دارد تعداد اندكي وارد اين عالم ميشود و بسياري سقط ميشوند و حتي تعدادي از نوزادان متولد شده بعد از تولد در كودكي از بين رفته و تعدادي به سن تكليف ميرسند و از آنان كه به سن تكليف ميرسند تعداد اندكي نسبت به سايرين مسلمان ميشوند و مابقي كافرند ، از مسلمين نيز تعداد اندكي مؤمن ميشوند و تعداد كثيري از آنها تنها در شناسنامه مسلمانند ، از مسلمانان تعداد اندكي مؤمن ميشوند و از مؤمنين تعداد اندكي اهل عمل صالح ميگردند زيرا بسياري باورهايشان درست و صحيح است اما توفيق عمل صالح ندارند، يعني تعداد اندكي مؤمن عامل ميشوند ، تعداد اندكي از عاملين عالمند و بسياري جاهلاند ، تعداد اندكي از علما اهل معرفت هم هستند، زيرا كثيري اهل علم و عمل هستند اما معرفت ندارند و تعداد اندكي اهل معرفتند كه همين تعداد اندك در شمار « خِيَارِ مَوَالِيكُمُ» قرار ميگيرند. حال اگر زائر در اين فراز درخواست قرار گرفتن در « خِيَارِ مَوَالِيكُمُ » را دارد ميخواهد در ميان همين تعداد اندك جاي گيرد. در زمان ظهور حضرت ولي عصر (عج) بهترينها 313 نفر هستند زائر در اين فراز ميخواهد در شمار آنان باشد، در اين فراز حقيقت و اصل جريان خواستن و درخواست كردن است و در زيارت جامعه جرأت درخواستهاي والا به ما داده ميشود كه هر كس ميخواهد در شمار بهترين دوستان اهل بيت باشد. در نگاه اين شارحين «موالي» آزاد شدگاني هستند كه با انتخاب حضور در حريم حضرات معصومين (ع) را پذيرفتهاند اين حضور از روي اجبار يا به جهت رفع گرفتاريها نيست بلكه در عين فراقت و بدون هيچ مشكلي درخواست اقامت دائم در حريم معصومين را دارند. گروه دوم « موالي» را محبين معنا كردهاند اين گروه همراهي با معصومين را فقط به جهت محبت خالصانه نسبت به آنان انتخاب كردهاند اين گروه نيز همراهي با معصوم را براي رفع حاجت و يا از روي اجبار انتخاب نكردهاند بلكه چون شاگرداني هستند كه ميخواهند هميشه در خدمت استاد خويش بمانند و از بركات و كمالات استاد بهره بردارند اينان ميخواهند از محبين خالصانه اهل بيت باشند. گروه سوم : «وَلَيَ» را به معناي قرب معنا كرهاند و گفتهاند خدا ما را از بهترين نزديكان به شما ( اهل بيت ) قرار دهد. خدا مرا از كساني قرار دهد كه در زمره بهترين اهل توحيد و بهترين اهل عمل و در اجرا صادق و خالص باشم تا از نزديكان شما شوم. مفسر ديگري در رابطه با موالي ميفرمايد: موالي كسي است كه در قول و فعل و در عقيده از شما (اهل بيت) تبعيت كند اين شارح تبعيت محض را موالي دانسته. تابع بايد در آنچه به سوي آن دعوت ميشود تبعيت محض داشته باشد و خود هيچ افزودني و كاستني بر دعوت نداشته باشد. مثلا در دعاي زمان غيبت ، زائر براي ظهور دعا ميكند اما هيچ چون و چرايي نسبت به ظهور ندارد. در روايتي آمده است: زمان ظهور گروهي از اصحاب با حضرت ولي عصر (عج) همراه ميشوند حضرت به آنان ميفرمايند: اگر با من همراه ميشويد با خود غذا و آب بر نداريد. آنان نگران اين همراهي ميشوند و ميگويند : حضرت ميخواهد ما را از گرسنگي بكشد. اين تبعيت ، تبعيت نيست چون تابع بايد قلبا و لسانا تابع باشد حضرات معصومين جلوه نام عليم خداي سبحانند از ظاهر و باطن ما آگاهند و از ميزان تبعيت ما باخبرند. همچنين در روايت ديگري آمده است : زماني اميرالمؤمنين (ع) به كوفه آمدند كه حضور ايشان با ماه مبارك رمضان مصادف شد مردم از حضرت خواستند كه امام براي نمازهاي مستحبي آنان امام جماعت مشخص كند. حضرت با درخواستشان موافقت نكردند كه نمازهاي مستحبي به جماعت خوانده شود مردم شروع به گريه كردند كه چرا حضرت سخن آنان را نپذيرفتند و حضرت آيه 115 سوره مباركه نساء را بيان كردند. « وَ مَنْ يُشاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدى وَ يَتَّبِعْ غَيْرَ سَبيلِ الْمُؤْمِنينَ نُوَلِّهِ ما تَوَلَّى وَ نُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصيراً » «و هر كس، پس از آنكه راه هدايت براى او آشكار شد با پيامبر به مخالفت برخيزد، و [راهى] غير راه مؤمنان در پيش گيرد، وى را بدانچه روى خود را بدان سو كرده واگذاريم و به دوزخش كشانيم، و چه بازگشتگاه بدى است.» پس از اين جريان اهل تسنن نمازهاي مستحبي را به جماعت خواندند و از دستور اميرالمؤمنين پيروي نكردند در حالي كه شيعه پذيراي حكم حضرت شدند. اجمالا در اين فراز از خداوند درخواست ميشود زائر در همه احوالات اعتقادات و اعمال فعل و قول و نيت تابع حضرات معصومين (ع) باشد، اگر چنين شود در شمار « خِيَارِ مَوَالِيكُمُ » خواهد بود. «يا ابن يزيد أنت و الله منا أهل البيت، قلت: جعلت فداك من آل محمد صلى الله عليه و آله؟ قال: اى و الله من أنفسهم، قلت: من أنفسهم جعلت فداك؟ قال: اى و الله من أنفسهم، يا عمر أما تقرأ كتاب الله عز و جل: «إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْراهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِيُّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ اللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ» أو ما تقرأ قول الله عز اسمه: «فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي وَ مَنْ عَصانِي فَإِنَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ»[1] فردي به نام عمر بن يزيد ميگويد: خدمت امام صادق (ع) رسيدم حضرت فرمودند: « يا ابن يزيد أنت و الله منا أهل البيت» به خدا قسم تو از خود ما هستي. عرض كردم : « جعلت فداك؟» فدايتان شوم من از آل پيامبر هستم ؟ حضرت فرمودند: «: اى و الله من أنفسهم،» بعد فرمودند: « يا عمر أما تقرأ كتاب الله عز و جل » نزديكترين مردم به ابراهيم تابعين او هستند كه تابعين اين پيامبر نزديكترين به ابراهيم هستند، آيه قرآن را نخواندهاي كه هر كس تابع من شود از من است، تبعيت انسان را در زمره خاندان اهل بيت قرار ميدهد به آنان نزديك ميكند.
« ِ ثُمَّ قَالَ ع مَنِ اتَّقَى مِنْكُمْ وَ أَصْلَحَ فَهُوَ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ قِيلَ لَهُ مِنْكُمْ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ نَعَمْ مِنَّا أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ وَ قَوْلَ إِبْرَاهِيمَ ع فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي »[2] در روايت آمده است كه امام صادق (ع) فرمودند: هر كس تقوا داشته باشد و خود را اصلاح كند از ما اهل بيت است، رواي ميگويد سؤال كردم از شماست؟ حضرت فرمودند: بله و اين آيه را خواندند « ِ فَمَنْ تَبِعَني فَإِنَّهُ مِنِّي »[3] « پس هر كه از من پيروى كند، بى گمان، او از من است» ما در اين فراز از حضرت درخواست ميكنيم از بهترين دوستان اهل بيت باشيم و در شريعت افراط و تفريطي نداشته باشيم بلكه قدم بر جاي پاي شما بگذاريم . در زندگينامه آقا شيخ جعفر مجتهدي آمده است وقتي ايشان از دنيا رفتند كسي بدون اجازه تسبيحشان را برداشته و بعد از هفت سال آقاي مجتهدي توسط يكي از بستگان براي آن شخص پيام فرستادند كه برو به فلاني بگو تسبيح را برگردان ايشان در عالم رويا به آقاي مجتهدي ميگويند: شما در اين هفت سال آن را پس نگرفتهايد چرا تصميم به پس گرفتن داريد. آقاي مجتهدي ميفرمايند: اين فرد تا ديروز چيزي به تسبيح اضافه و كم نكرده بود اما ديروز هفت دانه به تسبيح اضافه كرده. برو به ايشان بگو آقاي مجتهدي نميخواهد تسبيح دست شما باشد. تبعيت آن است كه در هر مرحله انسان تابع همان امري باشد كه از سوي حضرات معصومين به او ميرسد مثلا در مصيبت دعوت به صبر ميشود و در دريافت نعمت دعوت به شكر ميشويم هر يك بايد در جاي خود اجرا شود. اگر چنين باشيم در شمار مقربين و نزديكان اهل بيت قرار خواهيم گرفت و آنان ما را در محافل خصوصي دعوت خواهند كرد. جابربن يزيد جعفي هفتاد هزار حديث مگو داشت كه همه را از امام زمان خود آموخته بود و در رابطه با احاديث با كسي سخن نگفت جابر در فضاي خصوصي امام زمان خود جاي داشت. در روايت ديگري ميزان تسليم علي بن يقطين مشخص ميشود كه امام زمانش به او دستور ميدهد تو بايد در دربار هارون بماني و او در عين تسليم ميپذيرد همه ما توانايي اين ميزان تسليم را داريم. « وَ جَعَلَنِي مِمَّنْ يَقْتَصُ آثَارَكُمْ » قبل از آنكه به توضيح فراز بپردازيم بيان مي داريم فعل « يَقْتَصُ» هم خانواده با كلمه قصه و قصص است. علامه طباطبايي (ره) در تفسير آيات اول سوره مباركه يوسف ميگويد: راغب در مفردات كلمه «قص» به معناي جاي پا را گرفتن و رفتن است و جمله «قصصت اثره» به معناي رد پاي او را دنبال كردم است حال با توجه به فراز گفته ميشود. خدايا ! مرا در شمار كساني قرار بده كه آثار و گفتههاي معصوم را پيگيري ميكنند ، قصه به معناي رديابي است تابعين رد پاي معصوم را ميگيرند و به جلو ميروند و دقت دارند كه معصومين براي فلان مسئله و فلان امر چه فرماني را صادر كردهاند كسي كه رد پابي نظرات امام را دنبال ميكند « اقتص آثاركم » است، اين رديابي هم شنيدني است هم اجرا كردني به عبارتي ديگر ، هم قولي و هم فعلي است. « قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص اللَّهُمَّ ارْحَمْ خُلَفَائِي ثَلَاثَ مَرَّاتٍ- قِيلَ يَا نَبِيَ «8» اللَّهِ وَ مَنْ خُلَفَاؤُكَ- قَالَ ص الَّذِينَ يَأْتُونَ مِنْ بَعْدِي- وَ يَرْوُونَ أَحَادِيثِي وَ سُنَّتِي- وَ يُعَلِّمُونَهَا النَّاسَ مِنْ بَعْدِي » [4] « مام رضا (ع) فرمود: پيامبر خدا (ص) سه مرتبه فرموده: خدايا جانشينان مرا رحمت كن. گفته شد، اى فرستاده خدا جانشينان شما چه كسانى هستند؟ حضرت فرمود، كسانى كه بعد از من مىآيند و سخنان و سنت مرا براى مردم روايت مىكنند و به مردم مىآموزند.» يكي از مفسرين ميگويد: انسان هر گاه از معصومين سخن ميگويد و در پي آنها حركت ميكند نه تنها باطن او رو به كمال ميرود كه گويا اين پيروي در ظاهرش نيز هويدا ميگردد. ايشان ميگويد: بوي وجود تابع تغيير ميكند خوش ميشود و اين معلوم ميكند گلِ وجود انسان اگر با گُل وجود اهل بيت ارتباط برقرار كند عوض ميشود. « يَا فُضَيْلُ إِنَ حَدِيثَنَا يُحْيِي الْقُلُوبَ »[5] از امام باقر (ع) : «اي فضل ! حرف ما دلها را زنده ميكند.» هر چه كلام معصوم در زندگي ما بيشتر جاري شود دل ما زندهتر ميشود و از كسالت و مردگي خارج ميگردد. « قَالَ لِي يَا جَابِرُ وَ اللَّهِ لَحَدِيثٌ تُصِيبُهُ مِنْ صَادِقٍ فِي حَلَالٍ وَ حَرَامٍ خَيْرٌ لَكَ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ حَتَّى تَغْرُبَ. »[6] در توضيح سخن حضرت ميتوان گفت:حضرت ميفرمايند: اگر كل دنيا در يك كفه ترازو و يك حديث از امام كه از لسان فرد صادقي بيان ميگردد در كفه ديگر ترازو قرار گيرد. با هم قابل قياس نيست اثر يك حديث در زندگي ما بيش از دارايي كل دنياست. امام صادق (ع) « قَالَ: اعْرِفُوا مَنَازِلَ النَّاسِ مِنَّا عَلَى قَدْرِ رِوَايَاتِهِمْ عَنَّا»[7] « اگر ميخواهيد جايگاه مردم را نزد ما (اهل بيت) بشناسيد، از اندازه نقل رواياتشان از ما بشناسيد.» روايت ميگويد: اگر هفتاد هزار عابد عبادت كنند چقدر شيطان نالهاش بلند ميشود حال اگر كسي يك حديث را ياد بگيرد ضررش عليه شيطان بيش از عبادت هفتاد هزار عابد است. در اشارات ابن سينا آمده است هنگامي كه در حمام كسيه ميكشيد چرك بدن شما فتيله فتيله از تن جدا ميشود عرب به اين كار (وسخ) ميگويد حال اگر سخنان اهل بيت (روايات) رد و بدل شود و در جمع بيان گردد «رين» يا چرك قلب از ميان ميرود. « تَذَاكَرُوا وَ تَلَاقَوْا وَ تَحَدَّثُوا؛ فَإِنَّ الْحَدِيثَ جِلَاءٌ لِلْقُلُوبِ؛ إِنَّ الْقُلُوبَ لَتَرِينُ كَمَا يَرِينُ السَّيْفُ، جِلَاؤُهَا الْحَدِيثُ »[8] « رسول خدا (ص) فرمود: علم را مورد مذاكره سازيد، با هم ملاقات كنيد و باز گو كنيد، زيرا حديث وسيله زلال كردن دلها است كه زنگ زده، به راستى دلها زنگ گيرد چنانچه شمشير زنگ گيرد و زلال كردن و جلاى دلها به حديث گفتن است.»
[1] تفسير نور الثقلين ،ج 2 ، ص 547 [2] دعائم الاسلام ، ج 1 ، ص 62 [3] سوره مباركه ابراهيم ، آيه 39 [4] صحيفة الإمام الرضا عليه السلام / / 56 / متن الصحيفة [5]الخصال ،ج1 ،ص 22 [6] المحاسن / ج1 / 227 / 15 باب الحث على طلب العلم ..... ص : 226 [7] بحار الأنوار (ط - بيروت) / ج2 / 150 / باب 19 فضل كتابة الحديث و روايته ..... ص : 144 [8] كافي ،ج 1 ، ص 99 |
- تفسير جامعه كبيره
- جلسه ١
- جلسه 2
- جلسه 3
- جلسه 4
- جلسه 5
- جلسه 6
- جلسه 7
- جلسه 8
- جلسه 9
- جلسه 10
- جلسه 11
- جلسه 12
- جلسه 13
- جلسه 14
- جلسه 15
- جلسه 16
- جلسه 17
- جلسه 18
- جلسه 19
- جلسه 20
- جلسه 21
- جلسه 22
- جلسه 23
- جلسه 24
- جلسه 25
- جلسه 26
- جلسه 27
- جلسه 28
- جلسه 29
- جلسه 30
- جلسه 31
- جلسه 32
- جلسه 33
- جلسه 34
- جلسه 35
- جلسه 36
- جلسه 37
- جلسه 38
- جلسه 39
- جلسه 40
- جلسه 41
- جلسه 42
- جلسه 43
- جلسه 44
- جلسه 45
- جلسه 46
- جلسه 47
- جلسه 48
- جلسه 49
- جلسه 50
- جلسه 51
- جلسه 52
- جلسه 53
- جلسه 54
- جلسه 55
- جلسه 56
- جلسه 58
- جلسه 59
- جلسه 60
- جلسه 61
- جلسه 62
- جلسه 63
- جلسه 64
- جلسه 65
- جلسه 66
- جلسه 67
- جلسه 68
- جلسه 69
- جلسه 70
- جلسه 72
- جلسه 71
- جلسه 73
- جلسه 74
- جلسه 75
- جلسه 76
- جلسه 77
- جلسه 78
- جلسه 79
- جلسه 80
- جلسه 88
- جلسه 89
- جلسه 90
- جلسه 91
- جلسه 92
- جلسه 93
- جلسه 94
- جلسه 95
- جلسه 96
- جلسه 97
- جلسه 98
- جلسه 99
- جلسه 100
- جلسه 101
- جلسه 102
- جلسه 103
- جلسه 104
- جلسه 105
- جلسه 106
- جلسه 107
- جلسه 108
- جلسه 109
- جلسه 110
- جلسه 111
- جلسه 112
- جلسه 113
- جلسه 114
- جلسه 115 - شروع سال تحصیلی 96-95
- جلسه 116
- جلسه 117
- جلسه 118
- جلسه 119
- جلسه 120
- جلسه 121
- جلسه 122
- جلسه 123
- جلسه 124
- جلسه 125
- جلسه 126 شروع سال تحصیلی 97-96
- حلسه 127 96/7/26 (وَ بکم يَكْشِفُ الضُّرَّ...)
- جلسه 128 96/8/10 وَ إِلَى جَدِّكُمْ بُعِثَ الرُّوحُ الْأَمِينُ